به این وبلاگ خیلی خوش آمدید تشکر از انتخاب خوب شما
RSS
POWERED BY
LoxBlog.Com
|
در بهشت سرگردانم،چندی است که در گلزارهای طبیعت مطبوع و مرغزارهای خوش بو در پی نرگس امیدی که پنهان مانده و از خاطر فراموش گشته،سرگردانم.سرگردانم هنوز... و ای آدم از من چاره مخواه و راه مجو که حوّایی دیگر نیستم،نه در پی سیبی سرخ و نه در پی هوسی کور که بهشت جاودانم را از من بستاند. من در این سکوت بی روح و آرامش پریشان به سرنوشت خویش می اندیشم و نمیدانم در پی چه هستم؟در پی امیدی که از خاطر فراموش گشته باشم یا به امیدی جدید،بهشت جاودانم را با تمام آرامش پریشانش با گازی کوچک از سیبی سرخ تاخت بزنم! نمیدانم!نمیدانم جه باید کرد! گاهی آنقدر خسته میشوم از این سرگردانی،که دوست دارم فریاد بکشم: آدم سیب را بیاور،گاز خواهم زد نظرات شما عزیزان: |
مهر 1392 7
|